سعیده فتحی | شهرآرانیوز، این داستان امروز نیست، سال هاست میشنویم و مینویسیم، گوش شنوا و سنگ صبور بودن از وظایف ما خبرنگاران است. باید حقایق را بشنویم، ببینیم و آنها را انعکاس دهیم. بارها و بارها پای درد و دل بازیکن، مربی یا حتی مدیران نشسته ایم، خیلی وقتها گفته اند بین خودمان بماند، خیلی وقتها هم کاسه صبرشان لبریز شده و خواستند آنها را بازتاب دهیم. امروز هم از آن روزهاست که کاسه صبر برخی از ملی پوشان بسکتبال لبریز شده است، دیگر فقط برای درد و دل صحبت نمیکنند و میخواهند همه مردم بدانند که در این مدت چه بر آنها گذشته است. بازیکنانی که ماهها و سالها سکوت کردند و مدام گفتند از قول ما چیزی ننویسید. حالا با صدای بلند میخواهند حرف شان را بزنند، چون خسته شدهاند، چون راه دیگری ندارند، هر چه سکوت کردند و روی ضعفها را پوشاندند، هرچه دندان روی جگر گذاشتند، فقط خودشان ضربه خوردند و بس!
ما همه اینها را از قبل میدانستیم و بارها به آنها اشاره کردیم. حالا بازیکنان تیم ملی با گفتن واقعیتها مهر تائیدی برآنچه که وجود دارد زدند. بارها از اینکه سرمربی تیم ملی مسائل شخصی و باشگاهی را وارد تیم ملی میکند نوشتیم، بارها از نوع برخوردها و رفتارها که باعث تضعیف روحیه بازیکنان میشود گفتیم، از نتایجی که با چاشنی شانس به دست آمده و با بزرگ کردن آنها سعی در فریب افکار عمومی داشتند نوشتیم و در آخر انگ دشمن بسکتبال به ما منتقدان زده شد!.
حالا از زبان یکی از ستارگان تیم ملی بسکتبال کشورمان این گفتگو را بخوانید. از بازیکنی که یکی از بالهای اصلی درخشش ما در میدانهای مهم بوده و حالا به نقطه جوش رسیده و لبریز شده است. محمد جمشیدی یکی از بهترینهای ایران و آسیاست و شنیدن واقعیتها از زبان او ما را دوباره به فکر فرو برد که واقعا چرا اجازه میدهیم این چنین با سرمایههای کشورمان بازی شود؟ جمشیدی تنها بازیکنی نیست که به نقطه جوش رسیده، اما حرفهای او شرح مجملی از حقایقی بیشمار است، مشتی نمونه خروار و به یقین حرفهای جمشیدی اولین و آخرین افشاگریها علیه اتفاقات و حواشی تیم ملی نیست.
محمد جمشیدی ملی پوش خوب بسکتبال کشورمان پس از پایان رقابتهای تیم ملی در المپیک توکیو پرده از بسیاری واقعیتها برداشت و گفت: سرمربی تیم از روز نخستی که وارد اردوی تیم ملی شدیم، دغدغه تیم باشگاهیاش را داشت و جای تمرکز روی آماده سازی تیم ملی، مشغول بستن تیم باشگاهیاش بود! برای نمونه با خود من دو جلسه یک ساعته گذاشته شد. با بقیه بازیکنان هم به همین ترتیب در حال مذاکره بود و وقت اردوی تیم ملی را صرف مذاکرات باشگاهی میشد. در آن مدت نتوانستیم درست تمرین کنیم و نتیجه آن هم در بازیهای دوستانه که مقابل عربستان، قطر و ژاپن انجام دادیم مشاهده شد. مگر میشود سرمربی تیم ملی یک ماه اول فقط به فکر بستن تیم باشگاهی اش باشد؟!
کاپیتان شهرداری گرگان درباره اختلافاتی که با شاهین طبع به واسطه عدم حضورش در تیم شیمیدر برای او به وجود آمده میگوید: از روزی که قبول نکردم به تیم ایشان در لیگ برتر بپیوندم، یک کلمه با من حرف نزده است و هر کاری هم از دستش برمیآمد کرد که من را خراب کند! این موضوع در مسائل فنی داخل زمین هم تاثیر گذاشت و آنطور که باید در زمین از من استفاده نکرد و مسائل شخصی را وارد تیم کرد. آنطور که باید از من بازی گرفته نشد و فقط اجازه دادند ۲۰ درصد از تواناییهای خودم را نشان بدهم. به نظرم او باید جوابگوی همه مردم باشد. باید به بسکتبال دوستان پاسخ دهد که چگونه میتواند تا این حد غرض ورزی کند و مسائل شخصی را به تیم ملی تعمیم دهد؟! به نظرم با این کارش هواداران و جامعه بسکتبال را هم به سخره گرفت!
جمشیدی ادامه داد: شک نکنید اگر من با شیمیدر قرارداد بسته بودم همه جوره هوای من را داشت، چون منفعتش در این بود که بازی کنم تا نمایش بهتری داشته باشم، ولی چون در گرگان ماندم و منفعتی برایش نداشتم از من درست بازی نگرفت.
جمشیدی درباره جوی که قبل از المپیک بر تیم حاکم بوده نیز میگوید: سرمربی تیم ملی همواره به فکر این است که بهانهها و توجیهات را برای بعد از شکستها آماده کند. طی ۳ ماهی که ما در تیم ملی بودیم یا میگفت بازیکنان گروه و باند برای خودشان درست کردند یا میگفت جمشیدی و صمد با هم مشکل دارند! همه در تیم شاهدند که من و صمد بهترین رابطه را با هم داشتیم. اگر یک درصد هم اصلا چنین چیزی باشد وظیفه مربی آماده نگه داشتن بازیکنان است و نباید اجازه دهد حاشیه وارد تیم شود. دلیل مطرح کردن چنین چیزی از سوی سرمربی اگر خراب کردن جو و رفاقت بین بازیکنانش نیست پس چه میتواند باشد؟ من تا حالا چنین جو خوبی بین بازیکنان در اردوی تیم ملی ندیده بودم. هم تک تک بچهها و هم سرپرست تیم را میتوانید شاهد بگیرید، اما سرمربی تیم به دنبال این بود جو خوب بین ما را خراب کند.
یک بار در اسپانیا در تمرین دو تا از بازیکنها با هم درگیری لفظی پیدا کردند و سرمربی تیم به آنها گفت شما فقط لب و دهن هستید همدیگر نمیزنید، باید با مشت همدیگر را بزنید! بعد از آن اتفاق دو بار دیگر در تمرین دعوا شد که بچه همدیگر را زدند و شاهین طبع به بچهها گفت الان درست شد، این شد دعوا، حالا مرد شدید! ایشان مدام پشت سر فدراسیون به ما بد میگفت بعد میرفت فدراسیون میگفت بازیکنها مقصرند! میرفت پیش یک بازیکن پشت سر یک بازیکن دیگر حرف میزد، بعد ما بازیکنها که با هم صحبت میکردیم متوجه میشدیم چه خبر است! یک بار در همین غذاخوری المپیک به من و صمد گفت شما پشت سر هم حرف زدید بعد که ما رودررو کردیم معلوم شد که هیچ کدام حرفی نزدیم! او فقط میخواست ما را به جان هم بیاندازد تا برای شکست تیم بهانه داشته باشد. باز جای شکرش باقی است که آقای قاسمی و طباطبایی کنار تیم بودند و اجازه ندادند این حواشی بزرگ شود و دامن تیم را بگیرد.
بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران با انتقاد از عملکرد فنی شاهین طبع ادامه داد: اگر او یک ذره تفکراتش را روی مسائل فنی تیم ملی میگذاشت این اتفاقات نمیافتاد! ولی فقط به فکر سیاسی کاری و منفت طلبی است، تمام تصمیماتی که در تیم ملی میگیرند تصمیمات سیاسی هستند، اگر کسی را انتخاب میکند یا خط میزند، بازی میدهد یا نمیدهد... مثلا یک بازیکن را به بهانه بازی نکردن در باشگاهش به تیم ملی دعوت نکرد! بعد یک بازیکن دیگر که ۲ سال است در هیچ لیگی بازی نکرده را به تیم دعوت میکند! یک نفر که ۱۰ سال برای تیم ملی زحمت کشیده و حقش است در تیم ملی باشد، ولی چون منفعتی برایش ندارد را خط میزند و بازیکن دیگری در همان لول یا حتی کمتر را که برایش منفعت دارد دعوت میکند. حتی تعویض کردن هایش هم سیاسی است و فقط منفعت خودش را در نظر میگیرد.
جمشیدی درباره حضور ۴ ساله شاهین طبع در تیم ملی هم میگوید: حدود ۴ سال است که ایشان سرمربی تیم ملی است و ما با یک شیب خیلی تند به سمت پایین و بدتر شدن در حرکت هستیم دلیلش هم این است که وقتی ایشان تیم ملی را تحویل گرفت ما در کاپ آسیا با وجود استرالیا دوم شدیم و اگر بخواهیم همان قدیم را در نظر بگیریم در واقع ما با وجود چین، نیوزلند و لبنان که فوق العاده قوی بود قهرمان شدیم و آن تیم را تحویل گرفتند حالا اگر به خودشان باشد حتما میخواهند بگویند تیمی را که به عراق باخته بود تحویل گرفتند، اما این درست نیست، چون تیمی که به عراق باخت شرایط خوبی نداشت. بهنام مچ پایش مصدوم بود، حامد حدادی و صمد نبودند. من و سجاد مشایخی بیمار بودیم و با سرم توانستیم بازی کنیم. ما با ۱۰ بازیکن پست ۴ با عراق بازی کردیم! همه میدانند تیم نایب قهرمان آسیا را تحویل گرفته است. حالا الان چه اتفاقاتی افتاده است؟ از نتایج میتوان راحت فهمید از باخت به سوریه، از بازی نزدیک با عربستان، از باختهای فاجعه آمیز به ژاپن که ۲ بازی آن را با حدود ۳۰ اختلاف امتیاز باختیم آنهم تازه تیم اصلی ژاپن نبود. به اینها اگر فیلیپین، چین و نیوزلند را هم اضافه کنید، میبینید اگر کاپ آسیا برگزار میشد تیم ما مطمئنا به سختی در بین هشت تیم بالا جای میگرفت. آن تیم را تحویل گرفتند و این تیمی که میبنید را تحویل دادند. با یک مقایسه ساده میتوان فهمید که تا چه اندازه بسکتبال ما در این ۴ سال افت کرده است.
جمشیدی درباره واقعیتهای بسکتبال و نتایجی که در این مدت گرفته شده میگوید: ما نباید خودمان را گول بزنیم، ما در جاکارتا سوریه و تیم سوم ژاپن را بردیم و به تیم سوم چین باختیم، حالا دوم شدیم، چون هیچ تیمی نیامده بود. شاید ایشان بتواند آدم هاییرا که از بسکتبال چیزی نمیدانند با حرف هایش گول بزند، ولی ما بسکتبالیها را که نمیتواند فریب دهد. من میخواهم فنی صحبت کنم متاسفانه یکسری از خبرنگاران از لحاظ فنی قوی نیستند و شاهین طبع خیلی راحت آنها را گول میزند، اما واقعیت این نیست. شما خوب میدانید در جام جهانی چه اتفاقاتی افتاد، ما آنجا همه جور بازی را باختیم یعنی بازیای که ۲۰ امتیاز از پورتوریکو جلو بودیم را باختیم، بازی پایاپای با اسپانیا را باختیم، بازی که از اول از تونس عقب بودیم را هم باختیم یعنی هر سه مدل بازی را باختیم پس نقش مربی در یک تیم چیست؟ در مرحله بعد هم دو تیم آنگولا و فیلیپین را که همه میدانند در چه سطحی هستند بردیم، شانس آوردیم نیجریه توانست چین را شکست دهد و ما خوشبختانه به المپیک صعود کردیم. باید بدانیم واقعا شرایط به چه شکلی بود. به نظر من ایشان در این ۴ سال فقط یک مصرف کننده بود و کسی را به بسکتبال معرفی نکرد اگر هم جوانی را دعوت کرده بخاطر این بوده که در تیم باشگاهیاش بازی کرده اند.
بازیکن پست سه تیم ملی بسکتبال کشورمان درباره تفکر حاکم بر کادرفنی این تیم هم توضیح داد: در این دو سه ماهی که برای المپیک تمرین کردیم سرمربی تیم مدام میگفت که ما میخواهیم در توکیو سه بازی را خوب ببازیم! وقتی تفکر سرمربی از پیش باخته در تمام بازیهاست، همین میشود که بازی با جمهوری چک نزدیک میشویم، ولی باور نداریم که میتوانیم پیروز شویم! این تفکری بود بود که طی سه ماه مدام به ما القا میشد!
بازیکن تیم شهرداری گرگان با انتقاد از تاکتیکهای تیم ملی هم میگوید: کل تاکتیکهای تیم ملی بر اساس کامنتهایی که مردم در پیج اینستاگرام فدراسیون میگذارند تغییر میکند یعنی اگر امروز یک نفر سر کوچه شان داشت تخمه میخورد و یک پیغام هم در اینستاگرام فدراسیون گذاشت ما نسبت به آن تاکتیکهای مان تغییر میکند! شاید باورتان نشود، اما سرمربی تیم میآید وسط زمین و میگوید امروز کامنتهای پیج فدراسیون اینها بود، راست هم میگویند ما باید این کار را بکنیم! خنده دار است واقعا، مگر میشود یک مربی هم ل خودش را دست یک سری که به هرحال تماشاگر هستند و متخصص نیستند بدهند؟ نظر مردم محترم است، اما نمیتوان نگاه کارشناسی و حرفهای به آن داشت و واقعا این باعث خجالت ماست.
جمشیدی درباره مشکلات روحی که در این مدت برای بازیکنان به وجود آمده هم میگوید: متاسفانه ایشان با نوع رفتار و برخوردی که داشتند مشکلات اعصاب و روان برای تمام بازیکنان به وجود آورده اند، ما ۳ سال است که یک تشویق از این آدم ندیده ایم، مدام دنبال تحقیر، تخریب، مسخره کردن و تو سر بچهها زدن است، کنار زمین نه یک ماشاالله، نه یک آفرین گفته است. فقط و فقط این ۳ سال ما را تخریب کرد و انرژی بچهها را پائین آورد. یعنی اگر یک بازیکن ۷۰ است به اندازه ۲۰ از آن بازی گرفته است. متاسفانه در این سالها هیچ کسی نتوانسته در حد و اندازههای خودش بازی کند.
او در پایان میگوید: من البته جا دارد از فدراسیون تشکر میکنم، درست است که ما در تیم ملی با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنیم، اما از آنطرف به نظرم لیگ مان پویا بوده و اسپانسرهای خوبی به بسکتبال آمده اند. این صحبتهایی هم که مطرح کردم برای کمک به تیم ملی است و امیدوارم مسئولان دنبال راه حل اساسی برای آن باشند. من همیشه سرباز تیم ملی هستم، هرچیزی دارم از تیم ملی است و هر موقع من را بخواهند چه این آقا سرمربی اش باشد چه نباشد در خدمت تیم ملی هستم. بحث ملی است و ربطی به هیچ چیز دیگری ندارد، اما باید مشکلات را مطرح کنیم وگرنه شرایط تیم هر روز بدتر از این میشود. آقای طباطبایی و مسعود قاسمی همیشه کنار بازیکنان بودند و راهها را برای ما هموار کردند.